گفتگوهایی پیرامون عدالت آموزشی (۳)
سومین جلسه مباحثه هسته عدالت پژوهی مرکز رشد دانشگاه امام صادقعلیه السلام با موضوع عدالت آموزشی در تاریخ ۲۴ خرداد ماه ۱۳۹۹ برگزار شد. در این جلسه رساله دکتری «تبیین فلسفه عدالت تربیتی بر مبنای واکاوی نظریه عدالت و اشارههای آن برای نظام آموزشی ایران» مورد نقد و تحلیل قرار گرفت. پایه بحث در این رساله بر روی اندیشه رالز در باب عدالت اجتماعی است.
میتوان نظریه رالز در سه اصل کلی خلاصه کرد:
- اصل اول این است که همه افراد در حقوق اولیه (به قول رالز در خیرات اولیه)، برابر هستند و باید به آنها دسترسی داشته باشند.
- اصل دوم آن است که فرصت رقابت برای گروههایی که توانایی دارند تا بیشتر و با کیفیتتر از حقوق اولیه بهره ببرند، باز است.
- اصل سوم هم آن است که وضعیت نهایی رقابت و فرصت برابر، باید به نفع طبقه محروم جامعه شکل بگیرد.
طبق اندیشه رالز اساسا حق بر خیر مقدم است. این عبارت بدین معنی است که سعادت انسان فقط در گرو این است که به حقوق اساسی خودش یعنی حق آموزش، سلامت، معیشت و … برسد. لذا بر طبق این رویکرد دستیابی به حق آموزش اهمیت دارد تا اینکه محتوای آموزش در راه رسیدن به خیر باشد. این دیدگاه از آنجایی نشات می گیرد که او برای انسان هدف و مسیر کمالی متصور نیست که آنرا جزئی از مولفههای عدالت آموزشی لحاظ کند. در این رساله که نویسنده مبتنی بر عدالت در اندیشه رالز اقدام به استخراج دلالتهایی برای نظام تعلیموتربیت کرده است، تاکید شده که آموزش باید تابع علاقه و انتخاب فرد و همچنین نیاز جامعه باشد اما به عنصر سوم کیفیت آموزشی یعنی غایت کمالی انسان توجهی نمیشود. در دو جلسه قبل گفته شد که یکی از ارکان عدالت آموزشی کیفیت بوده که تابع علاقه و انتخاب فرد، نیاز جامعه و نهایتا غایت کمالی انسان است.
رابطه بین عدالت اجتماعی و عدالت آموزشی یک رابطه دوسویه است. از منظر انتقادی، یکی از بایستههای عدالت تربیتی، آموزش تفکر انتقادی است. این همان بازتاب رویکرد انتقادی عدالت اجتماعی در آموزش است. به عبارت دیگر، اگر دانشآموز فرابگیرد که موقعیت اجتماعی خود را بررسی کرده و ساختار طبقاتی ناعادلانه جامعه را تحلیل کند، طبق رویکرد انتقادی دستیابی به عدالت اجتماعی نزدیکتر میشود و اگر عدالت اجتماعی برقرار شود، عدالت تربیتی نیز راحتتر به دست میآید. نکته در اینجا درک اثرگذاری دو مقوله عدالت آموزشی و عدالت اجتماعی بر یکدیگر است. اما بحث پیرامون اینکه تا چه میزان این اندیشه صحیح است، موضوع این گزارش نیست و طبعا گفتگو درباره آن در ادامه مباحثات عدالت آموزشی انجام خواهد شد. اجمالا باید گفت که هدف تربیت یک فرد با تفکر انتقادی برای نظام تعلیموتربیت، هدف جامع و کاملی که همه ابعاد وجودی انسان را پوشش بدهد نیست.
اگرچه پژوهشگر محترم در فصل۴ رساله خود با انجام مصاحبه از خبرگان این گونه نتیجه گیری می کند که با حفظ احتیاط و رعایت تمام جوانب میتوان از نظریه عدالت به عدالت تربیتی رسید. اما با توجه به آنچه که درباره عدم توجه رالز به مبانی فلسفی غایت محور گفته شد، معلوم نیست دلالتگیری از نظریه عدالت او برای حوزه عدالت تربیتی که ماهیتی غایت محور و کمال محور دارد امری شایسته باشد.
دلالت دیگری که از نظریه عدالت رالز در این رساله پررنگ بود، اهمیت دادن به آزادی دانشآموز در انتخاب محتوای مورد علاقه خود و در حالت کلی آزادی دانشآموز در فرآیند تعلیموتربیت است. نکته اینجا است که نقش فعال دانشآموز در تدریس و مشارکت او اگر هدفمند باشد، بسیار به تعلیموتربیت کمک می کند. اما آزادی غیرهدفمند و غیرکنترلشدهی او در طراحی، فرآیند و ارزشیابی آموزش توصیه نمیشود. زیرا آزادی یک مرحله پیشینی دارد به نام تزکیه. اگر بدون تزکیه و پختگی فرد به او آزادی داده شود امکان انحراف بالا است. آزادی باید در همان چارچوب رکن کیفیت عدالت آموزشی بوده و علاوه بر علاقه و انتخاب فرد به نیاز جامعه و غایت کمالی انسان توجه شود.
جمعبندی بحث این است که در اندیشه عدالت اجتماعی رالز، عنصری به نام شهروند و نقشآفرینی دموکراتیک او بسیار مهم است. لذا هدفی که از اندیشه رالز برای نظام تعلیموتربیت اقتباس شده است، تربیت شهروند دموکراتیک آگاه به حقوق شهروندی و فعال نسبت به آن است. به همین منظور، تعلیموتربیت یک حد متوسط ثابتی از آموزش عمومی برای همه مخاطبین خود دارد و یک بخش تعلیماتی نیمهمتمرکز که هر کس میتواند بنابر توانایی و استعداد خودش از این موقعیت استفاده کند و نهاد آموزش در این حالت دوم صرفا تسهیلگر است. ذکر این نکته هم ضروری است که از آنجا که جامعه عادلانه رالز جامعه دموکراتیک است، همه گروههای اجتماعی میتوانند سهمی در برنامهریزی و طراحی آموزشی داشته باشند.