رفع فقر نیازمند شاخص های چندبعدی است
هرچند که واژههایی مانند فقر واژهای ملموس برای همه انسانها است اما پیدا کردن مصداق اینکه چه کسی دچار فقر است و چه کسی را فقیر میگوییم مسئلهای دشوار است. در حوزه فقر جدای از اینکه چه تعریفی برای فقر قائل باشیم، باید بتوانیم آن را ارزیابی و نتیجه را ارائه دهیم. به همین دلیل باید امکان تمییز فقیر از غیر فقیر و درنتیجه سنجش فقر فراهم شود تا بتوان بر آن اساس به این سؤال پاسخ داده که به چه افرادی میبایست بیشتر کمک (انواع یارانه یا حمایت) اختصاص یابد.
یکی از پایهایترین معیارهای اندازهگیری فقر، خط فقر است که درواقع یک آستانه است که فقیر از غیر فقیر مشخص مینماید. برای اندازهگیری خط فقر روشهای مختلفی وجود دارد که حسب هرکدام از این روشها نتایج لاجرم متفاوت میشود. بهعنوانمثال بین خط فقر پایگاه اطلاعات رفاه ایرانیان و مرکز پژوهشهای مجلس تفاوت بسیاری وجود دارد. نرخ فقر کودکان از منظر این دو نهاد، در رتبهبندی مکانی و استانی بسیار متفاوت از یکدیگر هستند که این تفاوت بهواسطه نوع طراحی، وزن دهی، اولویتبندی و معیارهای متفاوت است.
شاخص فقر کودکان پایگاه رفاه ایرانیان استان سیستان و بلوچستان را با اختلاف دارای بیشترین نرخ فقر کودکان دانسته و کمترین نرخ فقر کودکان را در استانهایی مانند یزد، تهران، البرز، اصفهان و قم دانسته است حالآنکه شاخص فقر کودکان محاسبهشده توسط مرکز پژوهشهای مجلس کاملاً نتایج متفاوتی را به دست آورده است که به نظر میرسد از جهات مختلفی به واقعیت نزدیکتر خواهد بود این شاخص بهواسطه اینکه سعی نموده است تا ویژگیهای جغرافیایی و مکانی را در سنجش خط فقر وارد نماید و به تعبیری دیگر خط فقر را بومیسازی نماید نتایج کاملاً متفاوتی به دست آورده است و استان قم که در شاخص پایگاه رفاه ایرانیان جزء استانهای با نرخ فقر کودکان بسیار اندک است در این شاخص به همراه استان کرمان بالاترین نرخ فقر کودکان را به دست آورده است.
البته این تفاوت در شرایطی است که روش مورداستفاده برای ساخت خط فقر توسط هر دو نهاد تقریباً یکسان است و هردوی این شاخصها، فقر را بهنوعی پدیدهای یکبعدی و پولی دیدهاند. حال اگر بپذیریم که فقر پدیدهای تکبعدی نیست، تعیین خط فقر بسیار پیچیدهتر نیز خواهد شد. در این شرایط تعیین خط فقر بر اساس ویژگیهای کیفی و چندبعدی تعیین شود، ویژگیهای کیفی، نظیر حداقل کالری و پروتئین دریافتی روزانه، حداقل سطح زیربنای مسکونی سرانه، حداقل میزان تحصیلات سرپرست خـانوار، حداقلهای بهداشتی و سلامت و… استفاده میشود که اگر هر یک از افراد جامعه حداقل یکی از این ویژگیها را نداشته باشد، فقیر محسوب میشود.
ویژگی رویکرد سنجه غیر پولی و کیفی این است که میتوان مطمئن بود که آن ملاکی که برای فقیر نبودن افراد مشخص کردهایم محقق شده یا نه؛ اما در رویکرد خط فقر بهعنوان سنجه پولی ممکن است فرد با داشتن درآمد کافی بنا به دلایلی (مثل نبود امکانات) نتواند آن ملاک را تحقق بخشد. علیرغم اینکه اینگونه سنجش فقر (چندبعدی) در بین نهادهای سیاستگذار تا مدتها مورد غفلت قرارگرفته است با رصد پژوهشهایی که با موضوع سنجش فقر در دنیا انجامشده است، مشاهده میکنیم که پژوهشها از سنجش فقر تکبعدی به سمت سنجش فقر چندبعدی در حال حرکت هستند و این پژوهشها در حال بیشتر شدن است و بهعبارتدیگر بررسی انسان بهعنوان یک موجود دارای ابعاد مختلف، اهمیت بیشتری پیداکرده است تا نگاه تکبعدی به انسان که درنتیجه ماهیتاً مفهوم فقر از یک نگاه بسیط، پولی و اقتصادی به مفهومی اجتماعی، پیچیده و ذو ابعاد تبدیل میشود که اساساً سیاستگذاری برای رفع آن، مسیر و برنامههای متفاوت از مسیر کنونی فقرزدایی را میطلبد.
علی مصطفوی ثانی
پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام