ارتباط پژوهش و صنعت؛ سهل و ممتنع
دانش بنیاد بودن اقتصاد که محوریترین ایده شعار سال را شکل میدهد، مقتضی تحقق لوازم بسیاری است و موارد زیادی بهعنوان زمینهساز آن ذکر شده است که از جمله آن ارتباط ارتباط نهاد پژوهش با صنعت و نهاد تولید است.ارتباط صنعت و تحقیق و توسعه موضوع جدیدی نیست، همچنین منحصر به کشور ما نیست و همین ارتباط است که بقای صنایع و اقتصادها را در دنیای رقابتی امروز تضمین میکند. اساساً ارتباط صنعت با نهاد علم از مهمترین موضوعات مطرح در گسترش اقتصاددانش بنیان است و به عبارتی میتوان از آن با عنوان متغیر اهرمی دانشبنیان شدن اقتصاد نام برد.
تا اینجا مسأله واضح و مشترک بین ما و ممالک دیگر است. اما مسأله از جایی تغییر میکند و مانند بسیاری از معضلات خاصی که سالهاست تنها در کشور ما مطرح است مشکلزا میشود. این مشکل را میتوان در دو نقطه توضیح داد. اولین نقطه مشکلزا منحصر شدن این ارتباط در اذهان تصمیمگیران کلان کشور در ارتباط صنایع با دانشگاه است. دانشبنیان شدن، موضوعی مورد وفاق همه است اما اینکه پژوهش تنها در نهاد دانشگاه مطرح شده و تمام حمایتهای نهاد حاکمیتی نیز بر همین مورد قرار بگیرد. توسعه کسبوکارهایی با محوریت حمایت از دانش بنیاد شدن فعالیتهای اقتصادی و تولیدی (در درون یا خارج از صنایع) و … میتواند راهحلهایی باشد که دانشبنیان شدن اقتصاد و فعالیتهای تولیدی را تسهیل و تقویت کند.
دومین نقطه مشکلزا، آنست که وقتی تحقیق بنیاد شدن فعالیتهای تولیدی را منحصر در دانشگاه میدانیم هم در آسیبزایی آن نقطه مناسبی برای ورود انتخاب نمیکنیم. در موانع این ارتباط عمدتاً اینطور بیان میشود که فرایندها، قوانین، ساختارها و … لازم برای این ارتباط فراهم نشده و میتوان به این مسأله با رفع موانع اجرایی خاتمه داد. اما اگر دقیقتر نگاه کنیم و سطح تحلیل را کمی عمیقتر کنیم، متوجه میشویم که اساساً فلسفه وجودی دانشگاههای ما ارتباط با نهاد اجتماعی و تولیدی نیست بلکه ضمن فرهنگی درونسازمانی در دانشگاههای ما، توافق نانوشتهای وجود دارد که علم برای علم را نه تنها تقبیح نمیکند بلکه با تمام وجود از آن دفاع میکند. از سوی دیگر، فرهنگ سازمانی صنایع و ارزشها و تفکرات درونی فرهنگ چنین دیکته میکند که نهاد دانشگاهی اساساً هیچ ارتباطی با محیط کسبوکار واقعی نداشته و دانش تولید شده در دانشگاه در خارج از آن ارزشی ندارد. بعلاوه دانشجویان و اساتید دانشگاه را تنها افرادی میدانند که در سنوات عمر خود فقط به مطالعه دانش انباشته شده و آمیخته به اشتباهات و عقائد غیرواقعی پرداختهاند. تا زمانی که این باور در درون صنایع رفع نشود و تغییرات مقتضی در فلسفه وجودی دانشگاهها به سرانجام مطلوبی نرسد، به نظر میآید که حلقههای تعادلی درون سیستم اجتماعی صنایع و دانشگاهها مانع از تحقق این سیاست بشود، هرچند که بارها و بارها تغییرات ظاهری انجام شود و تفاهمنامهها به امضا برسد.
محمد زارعی
پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام