عدالت، گامی در صراط مستقیم
رابطه اجتماع و انسان در نگاه امام خمینی(ره) رابطهی یک شأن از حقیقت انسان نسبت به خودش است. انسان از این منظر، حقیقتی است واحد که دارای دو حیث فردی و جمعی است و هر دو از نوعی اصالت برخوردار هستند. لذا احکام مکتب که با هدف تربیت تمام ابعاد انسان وضع شدهاند، متکفل تربیت انسان در هر دو بعد خواهند بود. الگوی تربیت انسان در وجه فردی همانی است که امام خمینی(ره) از آن به جنبه عبادی و سلوک فردی یاد و از تربیت انسان در بعد اجتماعی در این نگاه به جنبه سیاسی و سلوک سیاسی تعبیر کردهاند. این دو بعد، در واقع دو حیث از یک حقیقتاند و هویتی منحاز از یکدیگر ندارند و لذا کاملاً در هم تنیدهاند. به بیان امام خمینی(ره): «دیانت اسلام یک دیانت عبادىِ تنها نیست و فقط وظیفه بین عبد و خداىِ تبارک و تعالى، وظیفه روحانى تنها نیست؛ و همین طور یک مذهب و دیانت سیاسى تنها نیست؛ عبادى است و سیاسى. سیاستش در عباداتْ مُدْغَم است و عبادتش در سیاسات مدغم است. یعنى همان جنبه عبادى یک جنبه سیاسى دارد.»[۱]
این ادغام و وحدت در بستر وجودی سبب میشود تا آنچه از «باید»ها و «نباید»ها و آنچه از «هست»ها و «نیست»ها برای انسان در نظر میگیریم، قابلیت ترجمه و تسری به هر دو حیث را داشته باشد. بدین ترتیب چنانچه موضوع عدالت برای حقیقت انسانی در ادبیات تربیت انسان روشن شود، این گزارهها در بستر اجتماع نیز قابل جایابی خواهد بود. در نگاه امام خمینی(ره) موضوع عدالت برای انسان از مهمترین مسائل برای تربیت و رشد او است و در واقع «از امهات فضایل اخلاقیه است و بلکه عدالت مطلقه، تمام فضایل باطنیه و ظاهریه و ورحیه و قلبیه و نفسیه و جمسیه است.»[۲]
حقیقت انسانی دارای قوای مختلفی است و چنانچه این قوا در جایگاه حقیقی خود قرار بگیرند، عدالت که همان صراط مستقیمِ منتهی به اعلی درجات توحید است[۳] در وجود انسان تحقق پیدا میکند و بالتبع در جامعه نیز ظهور خواهد یافت. نفس انسانی دارای سه قوه «وهمیه، غضبیه و شهویه»[۴] است و مافوق این قوا، حیث عقلانی یا روحانی انسان است. عدالت در انسان زمانی محقق میشود که به هر کدام از این قوا به میزان جایگاه آن، پرداخته شود و هیچکدام به توجیه مرتبه وجودی آن رها نشود. چنانکه امام خمینی(ره) این سه قوه نفس را قوای شریفه میخوانند و آنها را برای رشد انسان ضروری میدانند و میگویند: « هر یک از این قوا منافع کثیره دارند … این سه قوّه سر چشمه تمام ملکات حسنه و سیّئه و منشأ تمام صور غیبیه ملکوتیه است.»[۵]
برای مثال در توصیف فواید قوه شریفه غضبیه میفرمایند: «خداى تعالى در صفت مؤمنین فرماید: أشدّاء على الکفّار رحماء بینهم.» اداره امر به معروف و نهى از منکر و اجراى حدود و تعزیرات و سایر سیاسات دینیه و عقلیه نشود جز در سایه قوه شریفه غضبیه، پس آنها که گمان کردند کشتن قوه غضب و خاموش کردن آن از کمالات و معارج نفس است، خود خطایى بزرگ و خطیئه عظیمهاى کردند و از حد کمال و مقام اعتدال غافلاند.»[۶] لکن حد کمال انسان و آنچه که او را با حیوان تمییز میدهد همین تحت فرمانِ عقل و روح بودن این قوا در انسان است.
با این حساب هر کدام از این قوا باید در اجتماع انسانی نیز جایابی و در موضع خود بدان پرداخته شود. لذا همانطور که بقاء انسان به پاسخ به امیال جسمانی او است، بقاء اجتماع نیز به تأمین منافع اقتصادی خواهد بود و همانطور که قوه غضبیه در انسان ضروری و پرداخت به آن سبب دفع موانع راه توحید است، روح معنای غضب در اجتماع در حد اعتدال خود که مظهر اسم جلال است، با هدف کنار زدن موانع رسیدن به غایت توحیدی لازم و ضروری است. لکن این قوای نفسانی در اجتماع باید بر زیربنای حیث روحانی و عقلانی آن قرار بگیرند. تفاوت جامعه ولایی و طاغوتی در همین پرداخت و عدم پرداخت به این قوای سهگانه در نفس حیات اجتماعی به عنوان طریقی برای رشد حقیقت عقلانی آن است. به بیان امام خمینی(ره): «همه اموری که در نظر این حکومتها مقصد است، در نظر انبیاء راه است.»[۷] لذا چنانچه اولاً به هر کدام از این قوا در جامعه به تناسب جایگاه آن پرداخته نشود و ثانیاً در پرداخت به آن غایت توحیدی و سیطره دادن شأن عقلانی _ که به تعبیر دیگر میتوان از آن به امر فرهنگی یاد کرد _ لحاظ نگردد عدالت در جامعه محقق نخواهد شد. اساساً دنیای آبادتر و اقتصادی شکوفاتر در گرو همین طریقیت دادن به آن است.
در مجموع تحقق عدالت حقیقی هم در بعد فردی و باطنی و هم در بعد اجتماعی خواهد بود. «همه زحمت انبیا این بود که یک عدالت اجتماعی درست بکنند برای بشر در اجتماع و یک عدالت باطنی درست کنند بر انسان در انفراد.»[۸]
[۱] صحیفه امام، ج۴، ص ۴۴۷
[۲] شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۱۵۳
[۳] تفسیر سوره حمد، ص ۲۳۸
[۴] شرح چهل حدیث، ص ۱۴
[۵] همان
[۶] شرح چهل حدیث، ص ۱۳۵
[۷] صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۴۵۰
[۸] صحیفه امام، ج۱۱، ص ۳۸۶