فناوری و نابرابری(۱): آیا توسعه فناوری های جدید و نوظهور، جهان ما را برابرتر کرده است؟
- طرح مسئله و معرفی دو رویکرد اساسی
از دهه ۷۰ میلادی در قرن بیستم، جهان شاهد تغییراتی بزرگ در مقیاس کلان در اثر توسعه فناوری های جدید و نوظهور بوده است. توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات، بسط شبکه اینترنت جهانی و گسترش فناوری های هایتک یا نوظهور همچون نانو و بیو، ساختارهای اقتصادی و اجتماعی جامعه جهانی را دستخوش تحولاتی کرده است که جهان کمتر نمونه های مشابه آن را به یاد دارد.
اما این جامعه اطلاعاتی و دانشی دارای اقتصادی است که از آن با تعابیر اقتصاد اطلاعات، اقتصاد مجازی، اقتصاد بی وزن، اقتصاد جدید، اقتصاد پاک، اقتصاد دیجیتال، اقتصاد دانش بنیان، اقتصاد اشتراکی، اقتصاد پلتفرم، اقتصاد گیگ و …یاد می شود. پرسشی که در اینجا مطرح می شود آن است که در این الگوهای اقتصادی که حاصل توسعه فناوری در مقیاس جهانی است، پیامدهای برابری و عدالت آن دارای چه روندی است؟ توسعه فناوری در دهه های گذشته جهان ما را برابرتر کرده است یا نابرابرتر؟ این برابری یا نابرابری در مقیاس جهانی و میان کشوری وجود داشته است یا در مقیاس ملی و میان گروهی؟ پاسخ به پرسش های فوق الذکر اخیراً مورد توجه بسیاری از پژوهشگران قرار گرفته است.
پاسخ به این پرسش چندان آسان نمی نماید. به طبع بسیاری از پرسش های محوری و کلیدی، شاخص های آماری و عدد و رقم هم کاملاً متناقض عمل می کنند. کسانی که خواهان این دیدگاه هستند که «توسعه فناوری جهان را برابرتر کرده است» به آمارهایی استناد می کنند و مخالفان این دیدگاه به آمارها و شاخص های دیگر. آنچه در این جنگ گزارشی و آماری گم می شود، حقیقت ماجرا است.
بنابراین در پاسخ به این پرسش با حداقل دو رویکرد کلان روبرو هستیم:
رویکرد اول: توسعه فناوری های نوظهور در دهه های اخیر منجر به همگراتر شدن الگوی توزیع درآمد در جهان شده است
رویکرد دوم: توسعه فناوری های نوظهور در دهه های اخیر منجر به واگراتر شدن الگوی توزیع درآمد در جهان شده است.
- رویکرد اول: مثالی از فناوری نانو
اما شاید یک مثال از طرفداران رویکرد اول جالب باشد. انجمن صنایع فناوری نانو (بهعنوان یکی از فناوری های نوظهور و هایتک در سده بیست و یکم) در گزارشی تخصصی در سال ۲۰۱۳ ادعا می کند: «یکی از آثار مهم فناوری نانو، تأثیر آن بر روی تقسیم ثروت جهانی و کاهش شکاف تبعیضی میان کشورهای ثروتمند و فقر است».
این گزارش ادامه می دهد: مسئله نابرابری درآمد و گسترش فقر جهانی مسئله مهم قرن ۲۱ بشر با حدود ۲/۱ میلیارد فقیر(بیش از ۱۵درصد جمعیت دنیا که درآمد کمتر از ۲۵/۱ دلار در روز دارند) است. شکاف ثروت جهانی در سطح منطقه ای و جهانی به شکل گسترده ای با آمار و رقم نمایان است.؛ با این تحلیل پیش بینی می شود فناوری نانو تأثیر مهمی در باز توزیع ثروت و رفاه جهانی داشته باشد و توسعه مسئولانه آن موجب تولید منافع واقعی برای بیش از پنج میلیارد نفر از کشورهای درحالتوسعه شود. خلاصه آنکه برمبنای این گزارش، فناوری نانو یک فرصت منحصربهفرد جهت پر کردن شکاف بین کشورهای صنعتی و کشورهای درحالتوسعه است.
نحوه کاربست فناوری نانو جهت استفاده از این ویژگی در کشورهای درحالتوسعه در بخش انرژی، دارو و درمان، کشاورزی و آب با تولید محصولات توانمندشده با فناوری نانو بیش از بخش های دیگر قابلتوجه است که برآمده از مسائل و مزیت های نسبی این کشورها احصاء گردیده است. اما جهت توسعه عادلانه فناوری نانو در جهان موانع جدی وجود دارد؛ ازجمله آن ها مسئله دسترسی است که اشاره به عدم طراحی پروژه های نانو برای کشورهای فقیر یا درحالتوسعه و فقدان انگیزه برای اشاعه نانو در میان این کشورها دارد. توزیع نابرابر دارایی های فکری نانو، ریسک های بالقوه اقتصادهای درحالتوسعه و برخی مسائل خاص خود فناوری نانو از دیگر موانع توسعه عادلانه فناوری نانو است.
اما قطعاً مهم ترین مانعی که توسعه عادلانه فناوری نانو با آن روبرو است در دسترسی و تخصیص فناوری توسط فقیرترین جمعیت های دنیا نهفته است. شاید مهم ترین راه حل برای این چالش خلق ظرفیت فناوری نانو در کشورهای درحالتوسعه با ایجاد یک محیط خط مشی مناسب، یک ظرفیت علمی، یک ظرفیت صنعتی و یک بازار قابلاتکا باشد.
به عبارتی این نگرش که فناوری منجر به برابری بیشتر می شود تا آنجا پیش می رود که در مقام تبیین مسئله، نابرابری کنونی را نیز معلول عدم دسترسی برابر به فناوری های نوظهور و جدید می دانند. درواقع دسترسی به فناوری عامل کلیدی برابرساز در میان کشورهای مختلف جهان است.
- رویکرد دوم و چالش نابرابری
رویکرد دوم اما با استناد به برخی الگوهای توزیع درآمد نشان می دهد که توسعه فناوری های جدید در دهه های اخیر شکل دهنده نوعی استثمار جدید در قالب سرمایه داری نوین است. سرمایه داری پساصنعتی که این بار با رنگ و قالب جدید، طبقه اقلیت حاکمی را شکل داده است و بدنه اجتماعی را در خدمت خود قرار داده است. در این الیگارشی جدید، طبقه متوسط به معنای واقعی کلمه در حال حذف و جامعه در حال حرکت به سمت یک دوقطبی رادیکال است. این دوقطبی به تعبیر اقتصاددان آمریکایی؛ جوزف استیگلیتز همان رویارویی یک درصد در برابر ۹۹ درصد است. در این رویکرد فناوری بزرگترین خطر برای دموکراسی در معنای حقیقی آن به معنای مشارکت عامه است.
فناوری های جدید ابزار تهی شدن و استثمار توده جامعه و عامل سلطه و ثروت اقلیت سرمایه دار شده است. ظهور سرمایه دارانی همچون بیل گیتس در عصر جدید در منظر صاحبان این دیدگاه، حاصل طراحی بازی است که در آن نقش عموم جامعه تنها مصرف کنندگی است. در این الگوی اقتصادی، توزیع درآمد روزبهروز الگویی واگراتر خواهد داشت.
به نظر می رسد آنچه می تواند در این میان دو رویکرد داوری عادلانه ای داشته باشد، توجه به مفهوم «تحرک اجتماعی» است. در یادداشت بعدی ضمن تبیین این مفهوم، به این مسئله می پردازیم که آیا توسعه فناوری های دانش بنیان منجر به افزایش تحرک اجتماعی شده است؟ اگر پاسخ مثبت باشد می تواند از رویکرد اول دفاع کرد؛ در غیر این صورت باید پذیرفت که فناوری های جدید مسیر نابرابرتر کردن دنیای معاصر را فراهم آورده است.
ادامه دارد…
نویسنده: حسین سرآبادانی
پژوهشگر هسته عدالت پژوهی مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام