تقابل روایت ۴درصدی با روایت مردمی از اقتصاد دانشبنیان
باید فاصله بین شرکتهای تولیدی کوچک و بزرگ در توانایی دسترسی به دانش و برخورداری از لوازم دانشبنیان شدن برطرف شود.
رهبر معظم انقلاب سال ۱۴۰۱ را بهعنوان سال «تولید؛ دانشبنیان، اشتغالآفرین» نامگذاری کرده و در این شعار بر دانشبنیان بودن تولید اشاره کردهاند. یکی از موضوعاتی که در این بین مهم است این است که دسترسی به دانش از سوی بنگاههای تولیدی مختلف و توانایی دانشبنیان شدن از سوی آنها تا چه اندازه امکانپذیر است.
در نگاه اول با شنیدن مفهوم تولید دانشبنیان، ذهنها به سمت حوزه صنعت و شرکتهای بزرگ اقتصادی متوجه میشود. در این نگاه، دانشبنیان بودن فقط در فناوریهای سطوح بالا شناخته میشود. کارخانجات بزرگ صنعتی در پی آن هستند تا با بهکارگیری دانش و فناوری، تا جای ممکن از هزینههای تولید بکاهند، دخالت نیروی انسانی را در فرآیند تولید کاهش دهند و با نوآوری در محصولات، از رقبای خود پیشی بگیرند. با این نگاه، دانش بنیانشدن هزینه های زیادی داشته و نیاز به سرمایه انسانی و مالی زیادی دارد. اگر فناوری پیشران در بوم اصلی صنعت موجود نباشد، باید آن را از جغرافیای دیگری وارد کرد که با فرض امکان خرید تکنولوژی، نیاز به سرمایه فراوان دارد. یا باید دانش را بومیسازی کرد و فناوری را با استفاده از دانش متخصصین داخلی به دست آورد. این امر هم نیاز به جذب نقدینگی بالایی دارد که با توجه به فرآیندهای معمولا بلند مدت تولید دانش، دیربازده بودن آن و خطرپذیری بالایی که دارد، هر سرمایهگذاری حاضر نیست در اینگونه بخشها سرمایهگذاری کند.
با این نوع نگاه عملاً دانشبنیان شدن منحصر در بنگاههای تولیدی صنعتی و آن هم فقط در اختیار شرکتهای بزرگ و کارخانجات با سرمایهی کلان باقی میماند. در نتیجه وضعیت نهایی ارتباط بین تولید و دانش در کشور دو صورت مختلف به خود می گیرد. در یک سر طیف تعداد محدودی از
بنگاههای اقتصادی صنعتی غولپیکری هستند که توانایی دانشبنیانشدن را دارند و انحصار دانش را نیز در اختیار خود نگه میدارند. در آن سر طیف نیز شرکتها و بنگاههای کوچک و متوسطی هستند که نه سرمایه این را دارند که تکنولوژی را بخرند و یا حتی تولید کنند و نه اعتباری دارند که از کمکهای بخش دولتی در این رابطه استفاده کنند.
نکته اینجا است که دانشبنیان شدن اقتصاد وقتی اتفاق میافتد که دانش و فناوری در تمام بخشهای مختلف آن اقتصاد، از حوزههای صنعتی گرفته تا عرصه تولیدات کشاورزی و دامی، از صنایع بالادستی گرفته تا صنایع پاییندستی و از شرکتهای بزرگ تولیدی گرفته تا کسبوکارهای تولید خُرد مردمی، همه بتوانند به راحتی به دانش مورد نیاز عرصه فعالیت خود دسترسی داشتهباشند.
جمعبندی آنکه در عرصه تولید دانشبنیان، دولت باید با استفاده از بازوهای عملیاتی و تنظیمگری خود، مثل معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، وزارت صمت و وزارت علوم، به گونهای سیاستگذاری کند که دسترسی بنگاههای مختلف تولیدی به دانش فراهم شده و فاصله بین شرکتهای کوچک و بزرگ در راه رسیدن به قله دانشبنیان شدن، کاسته شود. همچنان که یک کارخانه بزرگ صنعتی در مرکز کشور میتواند به دانش و فناوری روز دسترسی داشته باشد، یک مزرعه در یک روستا نیز توانایی داشته باشد تا کار خود را دانشبنیان کند.
میثم حاجیقربانی
پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام