کنکور و نظام غربالگری معیوب
دوازدهمین جلسه از «جلسات مسئله شناسی عدالت اجتماعی در ایران معاصر» با رویکرد پرداخت به مسائل جاری کشور از منظر عدالت اجتماعی، ناظر به بررسی عدالت آموزشی در آزمون سراسری ورود به دانشگاه ها، ۱۱ شهریور ۱۳۹۸ در مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام و با حضور دکتر عادل پیغامی برگزار شد.
در جلسه گذشته، مسئله آزمون سراسری با ابعاد و پیوندهای متکثرش در نظام مسائل اجتماعی به بحث گذارده شد. این ابعاد عبارت بودند از: حاکمیت صنعت تست و کمک آموزشی، بخش بندی آموزش و نابرابری ها، پیوند مدرک و اشتغال، انتقال فشار از کارشناسی به ارشد و دکتری، درآمدزایی آزمون سراسری، عدم تعادل تربیتی، ملاک های پذیرش دانشجو (آزمون، سابقه تحصیلی، تقاضانامه، عوامل جمعیتی)، انحراف در آینده رشته های علوم انسانی و علوم پایه به دلیل فشار تقاضا بر رشته علوم تجربی، سهمیه ها، جنسیت، اشتغال و ازدواج.
در نشست دوم، ابتدا چارچوبی مفهومی برای تحلیل مسائل مبتنی بر عدالت آموزشی مطرح شد. این چارچوب دارای سه محور اصلی است:
- محتوای آموزش: محتوای آموزش می تواند ناظر به رفع نیاز جامعه یا مبتنی بر توجه به نیازهای فرد (معرفتی، اخلاقی، اجتماعی) و نیز پرورش استعدادهای او تعریف شود.
- ساختار آموزش: سه بعد ساختاری عدالت آموزشی را می توان در نسبت نظام آموزشی با سایر نهادها، ساختار درونی نظام آموزشی و وضعیت نهایی توزیع کیفیت آموزشی تعریف کرد.
- معیار: اینکه معیار توزیع کیفیت و برخورداری ها به چه صورت باشد، تابع عناصر مختلفی مورد تحلیل قرار گرفته است. از جمله این معیارها: دسترسی همگانی و فرصت برابر، تلاش متفاوت در بهره گیری از فرصت ها، قابلیت های متفاوت در بهره گیری از فرصت ها، کیفیت برابر، تفاوت استعدادها، تفاوت نیازها، توازن در تربیت، انتخاب آزاد، کفایت، نفی تاثیر طبقه در توزیع.
بر اساس این چارچوب تلاش شد تا مسئله کنکور واکاوی شود اما به دلیل حجم پیچیدگی معادلات و نیز تاثیر و تاثرات پدیده کنکور با سایر پدیده های اجتماعی، عملا این چارچوب تحلیلی به پیچیده تر شدن بحث منجر می شود. لذا لازم است تا مسئله اصلی برای پدیده کنکور واکاوی شود.
کنکور می تواند به عنوان پاسخی به نظام ارزشیابی تحصیلی آموزش و پرورش تلقی شده و از آن زاویه، عدالت آموزشی در این پدیده بررسی گردد. اما به نظر می رسد این مسیر، مسیری نادرست است. مسئله اساسی در کنکور، مسئله «غربالگری» است. جامعه برای جایابی افرادش در مصادر مختلف نیازمند نوعی مکانیسم و سازوکار غربالگری بوده، هست و خواهد بود. در این میان، اما تاکنون سازوکاری غیر از کنکور و آزمون سراسری وجود نداشته و طراحی نشده است. از این رو، مردم، صنعت، بازار، دولت، دانشگاه و …. همگی دروازه غربالگری خویش را کنکور قرار دادند. به همین جهت، آزمون سراسری در ایران دچار پیچیدگی های فراوان شد که تاکنون از حل آن باز مانده اند.
اگر به اصل مسئله بازگردیم و غربالگری را مسئله اساسی در کنکور بدانیم، ما همواره نیازمند دریچه ای برای پایش و توزیع افراد جامعه به سوی رشته های تحصیلی دانشگاهی، مشاغل و حرف، شانیت های اجتماعی و مناصب بوده ایم. آنچه در این میان مهم است، جایابی افراد در موقعیت ها بر اساس شایستگی های فردی شان بود در حالی که کنکور، اکنون به ایجاد رقابت کاذب مبتنی بر نوع خاصی از تلاش های حافظه محور چهارگزینه ای تاکید دارد.
پس اگر بتوانیم سازوکار درستی برای غربالگری بیابیم، عملا مسئله کنکور را حل کرده ایم. در عین حال، ممکن است ایرادی طرح شود که هنوز مسئله بی عدالتی حل نشده است. این سخن درست است اما در حل مسائل اجتماعی چاره ای نیست مگر آنکه به صورت مرحله ای عمل کنیم. لذا ابتدا سیستم غربالگری را طراحی و اعمال می کنیم و سپس مقدمات آن را که ممکن است به نتایج ناعادلانه ای در کنکور منجر شود نیز هدف حل مسئله قرار می گیرند.
جامعه نیازمند سازوکاری برای سیگنال دهی به خانواده ها، صنعت و بازار، دولت و نظام آموزشی است که بر اساس آن خود را تنظیم کنند. برای این سیگنال دهی نیز لازم است به تولید فراداده ها بپردازیم. بر اساس این فراداده ها که شایستگی های فردی را پایش می کنند، داده لازم برای انتخاب شغل، رشته تحصیلی و موقعیت اجتماعی فراهم می شود و امکان رتبه بندی واقع بینانه تری میسر می شود. در عین حال ممکن است نظام غربالگری توسط بازار، به اسارت درآید که باید بر این امر مراقب کرد و نباید نظام غربالگری، نظام آموزش عمومی و تعلیم و تربیت را دچار انحراف کند.
کنکور از آنجا به انحراف رفت که خواست نظام سنجش تحصیلی باشد در حالی که باید به سراغ غربالگری استعدادها و شایستگی ها و سوق دادن آنان به موقعیت های مختلف اجتماعی می رفت. با این چرخش، نظام آموزشی به رشد استعداد، تفاوت و تنوع استعدادها، نیاز جامعه و نیازهای عمومی افراد پاسخ داده است و هم اینکه بازار، دولت و جامعه دانشگاهی نیز نیاز واقعی خود را از خروجی نظام آموزش و پرورش کشور دریافت می کنند. با این چرخش، هم نظام آموزشی از حافظه محوری دور می شود، هم دانش آموزان بر اساس استعداد، علاقه و انتخاب خویش به موقعیت های اجتماعی متصل می شوند و هم نیاز جامعه مرتفع می شود. قطعا در این مسیر لازم است از یک بسته سیاستی و نه یک تک سیاست بهره بریم. لذا یک بسته ترکیبی از غربالگری باید طراحی شود.
جمع بندی آنکه ابتدا باید کنکور را از حیثیت ارزشیابی تحصیلی جدا کرد. سپس مسئله اصلی آن را که غربالگری است، شناخت. در گام نهایی نیز سازوکار این غربالگری باید طراحی شود. از این رو، دستورکار جلسه آتی، شبیه سازی کنکور فرضی مطلوب خواهد بود.
جهت آشنایی با مباحث نشست های مسئله شناسی عدالت اجتماعی در ایران معاصر می توانید به سایت Qevam.ir مراجعه فرمایید.