تجویزها و بایدها در اقامه عدالترصدخانه عدالت اجتماعی

تولید دانش‌بنیان و اشتغال‌آفرین به نفع چه کسی؟

تولید دانش‌بنیان و اشتغال‌آفرین، چگونه می‌تواند به ساخت یک جامعه متوازن و قوام یافته کمک کند یا آن را تخریب کند؟

از منظر نظریه اسلامی عدالت اجتماعی، جامعه‌سازی و جامعه مطلوب، نیازمند تولید، حفظ، رشد و گردش ارزش اقتصادی میان همه اقشار و افراد به نحوی متوازن است. پس اصل تولید و زایندگی اقتصادی، قدم اول حیات اقتصادی است. اما این اقتصاد و ارزش‌آفرینی، حتی به نحو ظاهرا متوازن، غایت عدالت اجتماعی نیست؛ بلکه در صورتی پذیرفته می‌شود که نوع خاصی از زندگی و روابط اجتماعی را تولید یا پشتیبانی و تقویت کند. در غیر این صورت، موتور اقتصادی، انسجام اجتماعی و معنای زندگی حقیقی را تضعیف یا نابود می‌سازد. اساسا تحقق یک نظام معیشت متوازن هم جز از دل نوع خاصی از روابط و پیوندهای اجتماعی به دست نمی‌آید. پس اقتصاد باید در خدمت تقویت پیوندهای اجتماعی سالم قرار گیرد و این اقتصاد، خود زائیده نوع خاصی از زندگی است.

مبتنی بر آنچه بیان شد، تولید دانش‌بنیان و اشتغال‌آفرین نیز لازم است در خدمت تقویت پیوندهای اجتماعی قرار گیرد. اولین مسئله آن است که ارزش‌آفرینی این نوع اقتصاد، باید در مسیرهای توزیعی اولا و بازتوزیعی ثانیا، به گردش ارزش و ثروت بین جامعه منجر شود تا معیشت متوازن برای کل جامعه محقق شود. پس انحصارگرایی دانش‌بنیانی، خلاف عدالت اجتماعی خواهد بود. همانطور که توزیع اولیه ابزارها و نهاده‌های تولید، نقطه شروع تحقق عدالت در عرصه اقتصاد است، توزیع عادلانه فرصت‌ها و قابلیت‌سازی برای تحرک و نقش‌آفرینی در اقتصاد دانش‌بنیان برای همگان ضروری است (این نکته به صورت تفصیلی در پادکست‌های همین پرونده تشریح شد). تا زمانی که تولید عمومی نشود، منافعش به صورت متوازن توزیع نخواهد شد (رجوع به پرونده تولید در ابتدای سال ۱۴۰۰ در گرای عدالت). در این بی‌عدالتی، مهارت‌های اشتغال نیز طبقه‌بندی شده و عموم باید با کسب مهارت‌های ساده یا تخصصی از پیش تعریف شده، سربازان کسانی باشند که مهارت‌های آینده‌سازی و رهبری دیگران را کسب می‌کنند.

مسئله دوم آن است که توقف در ساختار مشاغل فعلی، همچنان به تثبیت بخشی از فاصله طبقاتی کمک می‌کند. از این رو، نوآوری و اشتغال‌آفرینی، دریچه‌هایی به سوی تغییر در ساختار اشتغال ایجاد می‌کند و خود می‌تواند مسیری برای گردش فرصت‌های ارزش‌آفرینی اقتصادی و شکستن تداول ثروت‌ها و انحصارها خواهد بود. پس نوآوری و به تبع، خلق مشاغل جدید، ضرورتی برای عدالت اجتماعی است اما باید همین نوآوری نیز در قاعده عدالت قرار گیرد زیرا هر نوآوری نیز لزوما به عدالت منجر نمی‌شود و باید اقتضائات عدالتش تامین شود. چنانکه می‌بینیم چگونه سلطه هایپرمارکت‌ها، زنجیره‌ای‌ها، مال‌ها و …، به اسم نوآوری، کسب و کارهای خرد و به تبع بافت اجتماعی را زیر چرخ‌های خود له می‌کنند. وقتی جریان دانش و نوآوری از سلطه سرمایه‌داری، «آموزش به شرط پول« و «هر چه پول دهی، آش می‌خوری» خارج شود، آنگاه در تولید دانش بنیان، امکان تحرک طبقاتی، درآمدی و اقتصادی فراهم می‌شود. پس عدالت آموزشی و حکمرانی عادلانه جریان دانش، زیرساخت تولید دانش‌بنیان و اشتغال‌آفرین است.

مسئله سوم آن است که این تولید دانش‌بنیان و اشتغال‌آفرین، چه نوع زندگی را خلق می‌کند یا باید خلق کند؟ کدام اثرگذاری‌های اجتماعی این تولید، عادلانه و کدام ضد عدالت است؟ اگر این تولید، به تقویت فردگرایی و اخلاق پروتستانتیسم برسد، مخل اجتماع محوری عدالت اجتماعی خواهد بود. این فرهنگ، به جای تقویت تعاون، فاصله‌ها و منیت‌ها و دلبخواهی خواستن‌ها را تقویت می‌کند و سبک زندگی اتمیستیک را توسعه می‌دهد. پس زمینه حرکت به سمت سرمایه‌داری را بیشتر فراهم می‌کند. اما اگر ارزش‌آفرینی را از مسیر تعاون، همکاری، ارزش‌آفرینی در عرصه نیازمندی‌های عمومی (نه لوکس‌آفرینی یا رفع نیاز طبقات اقتصادی مرفه) و امثال آن مصروف کند، محصول این تولید، تقویت انسجام اجتماعی، کاهش فاصله طبقاتی، جریان یافتن برکات نوآوری در زندگی عامه مردم، تقویت رفاه عمومی، فعال شدن مشارکت‌های اجتماعی و سیاسی و … خواهد بود


محمد صادق تراب زاده جهرمی

پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا